دانشی مرد سربرآورده از اُفق فراه
 
فراه داټ کام
خبری، فرهنگی، اجتماعی، معلوماتی و...

    بادۀ وحدت به هر ظرفــــی نمی گنجـــد معین

نیست این زان می که در خم و سبو بینی همه

 

 

دانشی مرد سربرآورده از اُفق فراه

 

 نویسنده: سرمحقق حسین ”فرمند“(کابل)

منبع: مجلۀ مستقل همگان (شمارۀ 20، سال 1391)

===========================

 

           یکی از فرزندان بلند آوازۀ فراه، بخشی از جغرافیای میهن ما، که در دودۀ فرهنگیان و سلالۀ دانشیان کشور و منطقه راهش را باز و جایگاهی را احراز کرد معین الدین فراهی نویسنده، شاعر، مفسر، واعظ وعارف خوشنام می باشد. پدرش شرف الدین مشهور به ملا مسکین از فقیهان نامدار روزگار میرزا ابوالقاسم بابر امیر خراسان (853- 861 ق.) و کاکایش نظام الدین محمد از علمای جید دورۀ سلطان حسین بایقرا و همروزگار امیر علیشیرنوایی (844- 906 ق.) بود، که از لحاظ دانش، زهد و تقوی در مرتبۀ بلند قرار داشت و مدتی قاضی هرات بود.

      معین الدین مانند پدرش در جامع هرات نماز می گزارد و خطابه ایراد می کرد. (1) مجالس درس عرفان و حدیث و وعظ او در هرات و شاید در تمام خراسان شناخته شده بود. وی سالها به مطالعۀ قرآن و حدیث و جستجوی احادیث و اسناد پرداخت موصوف در سال 900 ق به جای عمش نظام الدین محمد قاضی هرات شد، ولی بیش از یکسال در آن مقام باقی نماند. معین الدین بیشتر گونه های خط را زیبا می نوشت و ارزش ادبی آثارش را -که اکثر در تفسیر بود- بیشتر ادیبان ستوده اند. وی در شعر گاهی مانند پدر «مسکین» و گاه «معین، معینی، معین مسکین یا مسکین معین» تخلص می کرد. وفاتش را در سالهای گوناگون از آن جمله در 907 و 909 ق. و آرامگاه او را نزدیک مرقد برادرش و در کنار آرامگاه خواجه عبدالله انصاری در هرات گفته اند. (2)

     ازین دانشی مرد سدۀ نهم هجری قمری آثار زیادی در منابع به ذکر آمده، که شماری از آنها عبارت اند از: بحرالدرر، حدایق الحقایق، روضه الواعظین، احسن القصص، تاریخ موسوی [ به نام های قصص حضرت موسی و اعجاز موسوی نیز یاد شده و مؤلف 35 سال را در نگارش آن صرف کرده و در واقع تفسیری است از سوره های قرآن کریم در بارۀ حضرت موسی ]، قصص التنزیل، شرح کنزالدقایق فی الفروع و معارج النبوه که به قول پروفیسور «اته» رسالۀ اخیر مرجع و مأخذ مؤلف «حملۀ حیدری» در نگارش اثرش خوانده شده است. (3)

افزون بر اینها دانشنامۀ ادب فارسی از دیوان شعری او به گونه ذیل یاد کرد دارد:

«دیوان معین، مجموعه یی است از غزلیات، که کاتب آن را به معین الدین چشتی نسبت داده است اما از آنرو، که شاعر در این ابیات تخلص های معین مسکین، مسکین معین یا مسکینی را به کار برده است، این اثر را مجموعه یی از اشعار معین الدین فراهی دانسته اند. نسخه خطی ازین اثر به شمار 890/921 در کتابخانۀ گنج بخش نگهداری می شود.» (4)

از میان این آثار عدیده، خوشبختانه به نسخۀ چاپی «حدایق الحقایق» دسترسی حاصل شد، که با استفاده از فرصت و به منظور آشنایی با مراتب فضل و دانش مؤلف ذیلاً به معرفی گرفته می شود.

مؤلفان دانشنامۀ ادب فارسی و همچنان سعید نفیسی در تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی از این کتاب به نام «حدایق الحقایق فی کشف اسرارالدقایق» یاد کرده اند(5)، اما در نسخه چاپی از این کتاب، که به کوشش دکتر سید جعفر سجادی به سال 1346 از طرف دانشگاه تهران زینت چاپ یافته، نام آن «تفسیر حدایق الحقایق» درج شده است.

به هر حال این کتاب به زبان فارسی دری و محتوی تفسیر عرفانی سورۀ حضرت یوسف (ع) است، که با اشعاری از مؤلف یا دیگران آمیخته می باشد. در منابع گوناگون « حدایق الحقایق » را با یکی از دو اثر دیگر مؤلف - بحرالدرر و احسن القصص- یکی دانسته اند، که تفاوت آن با اثر نخست در فارسی بودن و حجم مطالب حدایق می باشد.

 

حدایق الحقایق پیش از چاپ دکتر سجادی دوبار: بار نخست که به نام احسن القصص جوینی معروف شده، به دستور بهرام میرزا به سال 1287 هجری و مرتبۀ دوم به سال 1309 هـ. در شهر لکنهو انتشار یافته است.

بیان مؤلف در سر آغار کتاب گواه بر این است، که شماری از دوستانش از وی خواهش کردند تا تفسیر کاملی بر قرآن کریم بنگارد. هنگامی که این تقاضا را پذیرفت و شروع به کار نمود، بر آن شد تا در گام نخست برای اهل ذوق و عرفان سورۀ یوسف را جداگانه تفسیر و به رشتۀ تحریر آرد، سپس قصۀ حضرت موسی و پیوست به آن تفسیر بخش های دیگر قرآن مجید بپردازد. از تفسیر بزرگ و کامل وی جز بخش اندک چیزی در دست نیست و در سرچشمه ها و منابع هم بازتابی ندارد. اما یگانه کتاب کامل و معروف وی همین تفسیر حدایق الحقایق می باشد.

بر بنیاد پژوهش دکتر سجادی که در مقدمۀ کتاب به نشر رسیده، این قصه از گذشته ها تا کنون مکرر طرف توجه قرار داشته و شاخ و برگ های زیادی بدان داده شده است. چنانکه بسیاری از نام های بکار گرفته شده در آن، به طور قطع نمی تواند اصالت تاریخی داشته باشد، زیرا بسیاری از آنها نام های اسلامی اند، که از لحاظ تاریخی با نام های عبری و چند سده پیش از ظهور حضرت موسی وفق ندارد. از جمله واژۀ «زلیخا»  نام زن عزیز مصر است، که جز در داستان و قصه های اسلامی و داستانهای منظوم یوسف و زلیخا، جای دیگر دیده نشده و در قرآن کریم نیز به عبارت « امرءة عزیز» یعنی زن عزیز آمده است.

مروری بر متن کتاب این باور را استوار می دارد، که هر چند معین الدین فراهی خود در نویسندگی و داستان پردازی از مهارتهای لازم برخوردار بود، با بهره گیری از سرچشمه های گوناگون ادبی و عرفانی و خوانش یوسف زلیخا های منثور و منظوم این کتاب را برشتۀ تحریر کشیده است. به همین دلیل نثر کتاب یکسو و یکدست نیست، بل در مواردی نثر آن بسیار ساده و روان و در جاهایی هم نهایت متکلف و دشوار می باشد. (6).

از آنجائیکه مؤلف تلاش ورزیده نثر مسجع ارایه دارد، بارها از کاربرد معمول واژه عدول نموده، با تلفظ های ویژه و نا مأنوس واژه را به کار گرفته است، تا جاییکه اکثر تصور می کنند شاید متن مورد دستبرد دیگران قرار گرفته باشد. چنانکه قسمت هایی از متن نمودار نثر سده های چهارم و پنجم و بخشهایی هم نمادی از نثر دورۀ صفویه می باشد.

از ویژه گیهای دیگر این اثر استعمال واژه ها و اصطلاحات فراوان عرفانی، نجومی و فلسفی است، که برای خواننده نیاز مراجعه به فرهنگ های اختصاصی را به میان می کشد. توانایی نویسنده در کاربرد ترکیب های وصفی، اضافی، تشبیهی و استعاری گذشته ازاین که مشعر بر تسلط وی بر زبان است، از نگاه معانی، بیان و صنایع ادبی نیز ارزش اثر را بالا می برد.

معین الدین فراهی در نگارش این تفسیر رنج فراوان برده، در آیات قرآن کریم و احادیث و اخبار پیغمبر اسلام (ص) با دقت و تأمل وارد شده، منابع و مصادر مربوط به قصه حضرت یوسف و زلیخا را از نظر دور نداشته است. نکته ها، لطایف و قصه های فرعی فراوانی را که نحوی از آنها در تصریح و روشن ساختن جوانب گوناگون عرفانی، دینی، اخلاقی و اجتماعی موضوع می توانست ممد واقع شود، گردآورده و اثرش را بدانها آذین بسته است همچنان به خاطر استحکام و متانت بیان و نشان دادن قوت و صلابت معانی و محتوای اثرش در موارد لازم و برهه های مناسب، اشعاری از سایر سخنوران و یا سروده های خودش را گاهی با ذکر نام و گاهی بدون ذکر نام به استشهاد گرفته است.

بیشتر اشعاری که دراین اثر راه یافته، در درجۀ نخست از مثنوی یوسف و زلیخا جامی -اکثر بدون ذکر نام- و در مرتبۀ دوم از سروده های خود نویسنده می باشد، که با عبارت «لمؤلفه» به تشخیص آمده اند. مراتب بعدی را تا جاییکه با ذکر نام شاعر درج شده است بالترتیب سروده هایی از مولانای بلخ، عطار، امیر خسرو دهلوی، نظامی، عراقی، حسن دهلوی و شمار دیگر احراز نموده اند. با یاد اینکه شماری زیاد اشعار استشهادی بدون معرفی سرایندۀ آنها مورد استفاده قرار گرفته است.

 پیوست به آنچه گفته آمد، به منظور آشنایی بهتر با توانایی و استعداد این دانشی مرد میهن در عرصه های نظم و نثر به گزینش یک یک نمونه از هر بخش، بسنده می کنیم:

اما نخست نمونۀ کلام منظوم شاعر در وصف قرآن کریم:

بسم الله الرحمــــن الرحیــــــــــــم             این چه کتابیــــــست کتاب کـریم

زنگ زدای دل اصحاب ریـــــــــــــب              پرده گشای رخ اســـــــرار غیب

راهنمای همـــــۀ راهــــــــــــــروان             قفل کشــای همه در مانــــده گان

قــــرص تباشیر صباح قــــــــــــدم             کرده طلوع از افقش دمبــــــــدم

هست قلم بیـــــدق فـــــرمــــــان او            لوح یکی فذلک دیـــــــــــوان او

بحر فلک پر در و مـــــــــرجان ازوست             نه طبقش یک طبق خوان اوست(7)

و این هم پاره یی از نثر «حدایق» در شرح اینکه سورۀ یوسف را چرا احسن القصص گفته اند:

[ یکی از وجوه ] آنست که اول گویندۀ قصه کریم بود « ان ربی غنی کریم » و به زبان رسول کریم بود « انه لقول رسول کریم » و بیان احوال کریم بود « ان هذا الا ملک کریم » و ذکر آن در قرآن کریم بود « انه القرآن کریم » و چون کرم نزد الله تعالی خوبترین صفات است، قصه یی که مشتمل بود برین چهار نسبت نیز خوبترین قصه ها آمد. (8)

فرجام سخن اینکه معین الدین فراهی یکی از فرزندان فرهنگی خراسانــزمین، سیمای برازنده و دانشمند کثیرالابعادی است که از فن نویسنده گی آگاه و بر رموز شاعری آشنا بود. در وعظ و خطابه شهرت داشت، مفسر قرآن و حدیث بود و مجالس درس و عرفان بر پا می داشت. چنانکه با خوانش تفسیر « حدایق الحقایق » خواننده به دها و دانش او پی برده توانایی و تسلط علمی، وسعت دید و اشرافش را بر گنجینه و مواریث فرهنگی این سرزمین درخواهد یافت.

روانش شاد و یادش گرامی باد!

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پینوشت ها:

1. سعید نفیسی. تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، ج اول، تهران: چاپخانۀ میهن، 1344، ص 242.

2. حسن انوشه و دیگران. دانشنامۀ ادب فارسی، چاپ دوم، ج سوم، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381، ص 973- 975.

3. هرمان اته. تاریخ ادبیات فارسی، ترجمۀ دکتر رضازاده شفق، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1337، ص 60.

4. دانشنامۀ ادب فارسی، ایضا، ص 973.

5. تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، جلد اول، ص 242 و دانشنامۀ ادب فارسی ج اول، ص 242.

6. معین الدین فراهی. تفسیر حدایق الحقایق، به کوشش دکتر سید جعفر سجادی، دانشگاه تهران، 1346، ص پنجم مقدمه.

7. تفسیر حدایق الحقایق، ص 21.

8. همانجا، ص 28.

 

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب